تفاوت اضطراب و استرس چیست؟
تفاوت استرس و اضطراب
بیشتر مردم تفاوت استرس و اضطراب را نمیدانند و گمان میکنند هر دو یک چیز هستند درحالیکه استرس و اضطراب دو اختلال روانی جدا از هم هستند. شاید دلیل این اشتباه این است که نشانههای جسمانی که در هنگام استرس و اضطراب حس میکنند همسان است. میبینید مردم واژههایی مانند استرس سخنرانی و اضطراب سخنرانی را به کار میبرند؛ اما آیا میتوان این واژهها را به جای هم به کار برد؟ در این نوشته شما را با تفاوت استرس و اضطراب آشنا خواهم کرد تا بتوانیم مرز میان این دو اختلال روانی مهم را بشناسیم.
استرس چیست؟
استرس در حقیقت پاسخ نرمال بدن به شرایط تهدیدآمیز و بحرانی است. در حقیقت فشارهای روزمره نیز جزو موقعیت های بحرانی تلقی میشود. در این حالت فشارهای وارد شده باعث ترشح و آزادسازی آدرنالین در بدن میشود که به مرور زمان میتواند افسردگی به دنبال داشته باشد. افزایش فشار خون و بهوجود آمدن مشکلات قلبی و عروقی نیز از دیگر مشکلاتی است که استرس در بدن ایجاد میکند.
اضطراب چیست؟
اضطراب واکنش بدن به شرایط استرس زا است. اغلب مواقع اضطراب از نگرانی ناشی میشود. عامل نگرانی ممکن است توسط خود فرد شناخته شده نباشد. در این حالت فرد احساس میکند که چیزی غلط است، یا اتفاق بدی در شرف رخدادن است. قرار گرفتن در موقعیتهای مشابه با شرایط استرسزای قدیمی نیز میتواند برانگیختگی اضطرابی در پی داشته باشد. نکنه مهم این است که اضطراب در حالت عادی یک واکنش نرمال محسوب میشود. در صورتیکه این احساس بصورت مزمن و شدید وجود داشته باشد، بعنوان اختلال شناخته میشود.
منبع استرس و اضطراب
روشنترین فرق استرس و اضطراب این است که استرس دلیل روشنی دارد. در حالی که دلیل روشنی برای اضطراب نداریم. هنگامی که کسی میگوید دچار نگرانی است و این نگرانی و ترس دلیل روشنی دارد که فرد به آن آگاه است؛ میگوییم که او دچار اختلال استرس شده است. اما هنگامی که نگرانی و دلشورههای فرد بدون دلیل است و فرد دلیل درستی برای آن ندارد؛ فرد دچار اختلال اضطراب شده است. پس تا اینجا دانستیم که استرس سخنرانی، استرس آزمون دانشگاه، استرس رانندگی درست است و نمیتوان برای چنین چیزهایی از واژهی اضطراب بهره گرفت.
اضطراب یکی از اثرات منفی استرس است. بنابراین اول استرس در بدن ایجاد و در صورت ناتوانی در کنترل موقعیت و استرس، تبدیل به اضطراب میشود
اضطراب یکی از اثرات منفی استرس است. بنابراین اول استرس در بدن ایجاد و در صورت ناتوانی در کنترل موقعیت و استرس، تبدیل به اضطراب میشود.
منبع استرس شناخته شده و اغلب عاملی بیرونی است اما ریشه اضطراب ناشناخته و صرفا بر اثر یکسری احساسات ناخوشآیند و فرضی ایجاد میشود. تصور کنید یک روز، در حالیکه قرار کاری مهمی دارید، خواب بمانید. وقتی بیدار و متوجه میشوید که زمان کمی برای رسیدن به قرار دارید، دچار استرس میشوید. این استرس میتواند به نحو درستی مدیریت شده و باعث شود شما سریعتر از هر روز به امورات صبحگاهی رسیدگی کنید و از منزل خارج شوید. حالا فرض کنید سر وقت معین بیدار شدهاید اما احساس نگرانی از دیر رسیدن، به موقع انجام نشدن کارها یا به وجود آمدن مشکلات عجیب را دارید. این احساس اضطراب است.
استرس در صورتی که کم باشد خوب است اما اضطراب بد است.
استرس میتواند مثبت باشد در حالی که اضطراب ویژگی مثبتی ندارد. دانشجویی را فرض کنید که باید برای آزمون دانشگاهش آماده شود. او به خاطر اینکه نگران است نمرهی خوبی نگیرد دچار استرس میشود. این احساس استرس باعث میشود فرد درس خواندن و آماده شدن برای آزمونش را جدیتر بگیرد. در نتیجه نمرهی خوبی به دست خواهد آورد. البته همانگونه که پیشتر هم گفته شد استرس به میزان کم خوب است اما اگر استرس برای دراز مدت و شدید باشد فرد دچار اختلال استرس شده است و باید برای رواندرمانی پیش روانشناس برود.
استرس زمینهساز اضطراب است.
بسیاری از تغییرات فیزیولوژیکی استرس و اضطراب از جمله ضربان قلب، نفسهای تند و کوتاه، و تنش عضلانی مشابه یکدیگر میباشند. اما تفاوت استرس و اضطراب آن است که در استرس، ما از آنچه نگرانمان کرده است آگاه هستیم ولی در اضطراب از دلیل اضطراب خود (در آن لحظه) کمتر آگاه هستیم. نکته دیگر در تفاوت استرس و اضطراب آن است که ما خود را در قبال استرس ناتوان نمییابیم و میتوانیم راههایی برای غلبه بر آن پیدا کنیم، اما در برابر اضطراب تفکر ما آن است که کاری از دست ما بر نمیآید و امور بر ما غلبه دارند.
زمانی که با استرسی مواجه میشویم- هرگونه تغییر در زندگی- درک ما از آن واقعه است که تعیین میکند آیا به اضطراب دچار میشویم و یا خیر. در صورتی که آن واقعه را از سویی فاجعهآمیز در نظر بگیریم و از سویی دیگر خود را برای مقابله با آن ناتوان در نظر بگیریم، برآیند این دو مسلماً اضطراب خواهد بود. اضطراب لزوماً پس از تغییر محیط بیرونی روی نمیدهد، بلکه پیشبینی هرگونه تغییر نیز میتواند تولید اضطراب کند.
کارمندی را در نطر بگیرید که رئیس او را به اتاق خود فرا میخواند. کارمند تا زمان رسیدن به اتاق با خود فکر میکند که احتمالاً رئیس میخواهد بابت اشتباه روز گذشتهاش او را توبیخ کند. افکار او چنین است: اگر مرا توبیخ کند دیگر به این زودیها ترفیع نخواهم گرفت، نکند کلاً من را اخراج کند، اگر اخراج شوم زندگیام بهم میریزد و همسرم حتماً طلاق میگیرد، اگر اخراج شوم دیگر نمیتوانم کار پیدا کنم، خرج زن و فرزندم را از کجا تامین کنم و … . در این مثال، اگرچه کارمند به گمان خود تنها به پیشبینی خطرات احتمالی واقعه میپردازد، اما بهدلیل آنکه احتمال خطر را بیش از اندازهی واقعی آن در نظر گرفته و فاجعهسازی میکند، دچار اضطراب میشود و دیگر نمیتوان آن را ترس و یا استرس قلمداد کرد؛ چه که برای کارمندی که دچار اضطراب نمیباشد این موقعیت گرچه استرسزا است، ولکن اولاً احتمال وقوع اتفاق ناخوشایند را بیش از اندازه برآورد نمیکند و در ثانی، آن را فاجعهآمیز نمیداند و خود را در جهت مقابله با آن توانا میداند و در نتیجه رفتار فیزیولوژیکی و هیجانی- عاطفی متفاوتی از خود نشان میدهد و دچار اضطراب نمیشود. بنابراین، آنچه اضطراب را از ترس و استرس متفاوت میکند، درک فرد از آن واقعه و یا رویداد است. مرگ پدر برای شخصی چنان آسیبزا است که وی را دچار غم و افسردگی توانکاهی کرده و دست از هرگونه فعالیت میشوید و شخص دیگر در موقعیتی مشابه، در مرگ پدر معنای حمایت و سرپرستی از اعضای دیگر خانواده را مییابد و بر تلاش خود میافزاید.
و در نهایت درباره تفاوت استرس و اضطراب باید اظهار داشت که اگر استرس را نتیجه یک عامل بیرونی بدانیم، زمانی آن را اضطراب مینامیم که این عامل از ذهن خارج نشده و شما مداوماً نگران آن موقعیت یا تاثیری که میتواند بر آینده شما داشته باشد، باشید.
انجمن اضطراب و افسردگی امریکا میگوید: “هر آدمی در طول زندگی هرزگاهی استرس و اضطراب را تجربه میکند. تفاوت میان این دو این است که استرس پاسخی به یک تهدید در یک موقعیت خاص است؛ ولی اضطراب واکنش به خودِ استرس است.” اضطراب همان استرس مزمن است، در حالیکه استرس یک پاسخ عادی به چیزهای ناراحتکننده است. بار دیگر خاطرنشان میکنیم، ما میتوانیم با هر دوی آنها مقابله کنیم، فقط باید به درستی واکنش نشان دهیم؛ آنها را بپذیریم و طرز فکری مثبت داشته باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید